تمام فکر و ذکر حاج قاسم، اسلام و جمهوری اسلامی بود
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۵۸۰۶۸
گروه استانی ایسکانیوز از هرمزگان_ حاج قاسم صداقت در گفتار و رفتار داشت و عمل گرا بود؛ هرچه میگفت عمل میکرد. اگر دعوت به ایمان میکرد، خودش در صف اول بود، اگر مثلاً دعوت به نماز شب میکرد خودش عامل بود، اگر دعوت به مبارزه میکرد، خودش پیشگام بود. در دوران جنگ، در سوریه، جنگ با داعش، جنگ با صدام، بعضی از جاها، اجازه نمیداد دیگران بروند و خودش مقدم بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در شناسایی که نیروهای اطلاعات باید بروند منطقه را شناسایی کنند، خودش جلوتر از نیروهای شناسایی میرفت. پس ببینید وقتی دعوت میکند به مبارزه، ما در سپاه میگوییم فرماندهی در جنگ برو نیست، بیا است؛ یعنی فرمانده جلوتر از دیگران است و میگوید بیایید. خب این نشانه صداقت است؛ بخاطر همین وقتی حاج قاسم میگفت کربلا سقوط نمیکند، سقوط نمیکند. یا وقتی داعش تا ۳ ماه دیگر حکومتش تمام شده، تمام شده. یعنی این را نه مردم ایران، بلکه مردم عراق و سوریه باور کرده بودند.
تعهد حاج قاسم نسبت به بانواناین روزها این نکته را مخصوصا کسانی که خیلی نسبت به حجاب محکم نیستند، مطرح میکنند و میگویند حاج قاسم گفته: «آن دختر کم حجاب و بیحجاب هم دختر ماست.» بله؛ حاج قاسم فرموده دختر ماست، اما تبیین موضوع این است:
حاج قاسم میگوید اگر دختر ما اشتباه برود، چه میکنیم؟ وارد میدان میشویم و او را از مسیری که میرود، با صبر و حوصله و متانت برمیگردانیم در این مسیر؛ همان محبتی را که به دختر خودم دارم، به دختر دیگران هم دارم. همه را دختر خودم میدانم و باید دستشان را بگیرم و همه را بیاورم در مسیر اسلام و ولایت.
حاج قاسم فردی غیرتی بود. اینکه میبینید در سوریه و عراق نمیتواند تحمل کند یک زن مسلمان توسط داعش آسیب ببیند و با تمام توان حرکت میکند؛ همه توانش را میگذارد تا زنان نُبل و الزهرا را نجات دهد، از روی غیرت اوست. پس کسی که با تمام وجود غیرتمند است، هرگز کم حجابی را تبلیغ نمیکند، این موضوع باید درست تبیین شود.
حاج قاسم حزبی و جناحی نبود. تمام فکر و ذکر و دغدغهاش اصل اسلام و جمهوری اسلامی بود. چنانکه در وصیت نامهاش میگوید: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).»
این راه را به ما نشان میدهد. هر کاری که باعث قدرتمندی و کارآمدی نظام شود انجام دهیم و هر کاری باعث ضعف نظام و شادی دشمنان نظام شود، به تعبیر حاج قاسم «کوچه دادن به دشمن» شود، حرام است.
*لیلا امینی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس
کد خبر: 1214161 برچسبها شهید قاسم سلیمانیمنبع: ایسکانیوز
کلیدواژه: شهید قاسم سلیمانی حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۵۸۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادری که عمرش را پای معلم شدن دختر ناشنوایش گذاشته است
ایسنا/آذربایجان شرقی مانند تمام مادران ایرانی با اصالت و وقار بر روی صندلی نشسته و از آن روزهای نه چندان دور میگوید، از روزگاری که امکانات در شهرستان به قدری کم بود که او مجبور بود سوسن را برای ادامه تحصیل به تهران بفرستد و قطار، آخر هر هفته چشم به راه او بود تا مادر را برای دیدن فرزند به تهران ببرد.
تا مقصد چشم به راه بود و دل نگران سوسن، اما حسی از درون، این اطمینان را به او می داد که آنها میتوانند از پس این همه سختی بربیایند. پشت معلم ناشنوای مدرسه استثنائی شهرستان میانه، مادری با اراده پولادین و فداکار است که الان گرد سپیدی بر موهایش نشسته و با لبخندی از سر رضایت، دخترش را در لباس حرفه مقدس معلمی به تماشا نشسته است.
خانم شهین سرچمی، هر چند خود معلمی نیست که بر سر کلاس درس تدریس کند؛ اما از این جهت به سوژه خبری گزارش ما تبدیل شده است که مادری را در حق سوسن، تمام کرده و درسی از جنس ایثار داده تا دخترش بتواند امروز در مدرسه استثنائی ایثار میانه، تدریس کند، مدرسهای که سوسن، زمانی پشت نیمکتهایش نشسته و درس خوانده بود، امروز محل کار او است.
خانم سرچمی از امکانات محدود آن زمان میگوید که سبب شده تا سوسن نتواند بیشتر از کلاس پنجم درس بخواند و مادر بعد از آن، تصمیم گرفته تا به هر زحمتی که شده دختر ناشنوایش را به مدرسهای شبانه روزی در تهران بفرستد و رنج دوری را به جان بخرد، او میگوید: هر هفته دست پر و با چیزهایی که لازم داشت و خریده بودم، به دیدنش میرفتم و در کنارش بودم، صبح سوار قطار میشدم و میرفتم تا احساس تنهایی نکند و عصر به میانه برمیگشتم. در تمامی جلسات شرکت میکردم تا با کمک هم جلو برویم.
نباید در برابر ناشنوایی زانو میزدیم، نترسیدم، حتی یک لحظه هم به ذهنم خطور نکرد که سوسن از بقیه بچهها چیزی کم دارد و از ته قلبم باور داشتم که معلولیت و نشنیدن، دلیلی بر محدودیت نیست و دختر من هم میتواند مثل بچههای دیگر موفق شود و هر کاری که آنها انجام میدهند را انجام دهد.
در ادامه سوسن رضالو روی صندلی مصاحبه مینشیند و حرف میزند و با لبخوانی و کمی دقت تا حدودی متوجه صحبتهایش میشویم، اما همکارش حرفهایش را به طور کامل ترجمه میکند و میگوید: به شغلش خیلی علاقهمند است و از اینکه توانسته به اینجا برسد، احساس خوشحالی میکند. او هم مانند اغلب معلمان دیگر به ویژه در مقطع ابتدائی، اهل نشستن و در جا زدن نیست و تمام ساعت درسی را سر پا در ایستاده و در حال تدریس مفهوم ضرب و رفع اشکال از دانشآموزان است.
شاید تصادفی نیست که دانشآموز دیروز با مادری فداکار و پشتکاری مثالزدنی، امروز در مدرسهای تدریس میکند که ویژه دانشآموزان استثنائی بوده و به نام مدرسه "ایثار" نامگذاری شده است و شاید این اولین باری باشد که عنوان یک مدرسه با جنس کار یک معلم انقدر به هم بیایند.
همکاران خانم رضالو از او و محاسن اخلاقی و دوستی صمیمانه او با بچهها میگویند: این همکارمان نه تنها معلم که دوست و مشاور بچههه هم بوده و بسیار با مسئولیت و وظیفهشناس است.
آقای نجفی، مدیر مدرسه استثنائی ایثار میانه هم با ابراز رضایت از خانم رضالو در طول ۲۰ سال خدمتش در مدرسه میگوید: پشتکار و اراده ایشان، زبانزد است و خانم رضالو الگوی خوبی برای کسانی است که با برخی نقصها زندگی میکنند و آن را محدودیت میشمارند.
در ادامه دانشآموزان نیز از تلاشها و زحمات خانم سوسن رضالو قدردانی میکنند؛ خانم رضالو علاوه بر تدریس، دیوارهای مدرسه و سالن و کلاسها را نیز با طرحهایی جالب و کودکانه رنگآمیزی کرده و جذابیت دو چندانی به محیط مدرسه بخشیده است که از همان بدو ورود به حیاط مدرسه توجه مخاطب را به خود جلب میکند و جملهای بر سر در مدرسه نوشته شده است که میتواند حسن ختام گزارش و جملهای انگیزهبخش به تمام کسانی باشد که با معلولیت زندگی میکنند: معلولیت، ناتوانی نیست.
انتهای پیام